اگر در کودکی طرد شده اید و یا برعکس به شدت مورد مراقبت قرار گرفته باشید، اگر تحقیر شده و یا به هر شکلی مورد تجاوز رفتاری قرار گرفته باشید و یا با بی توجهی بزرگ شده باشید، مهم نیست که امروز کجای زندگی ایستاده اید. شما در هر صورت آسیب دیده اید. در این مقاله سعی کرده ایم تله های روانی و عاطفی و راههای درمان آن را مورد بررسی قرار دهیم.
تله چیست؟
تله نوعی الگوی رفتاری است که از کودکی درون ما آغاز شده و تاثیرات آن در تمام طول زندگی ادامه دارد. شروع این الگوها به اولین برخوردهای رفتاری در کودکی، یعنی خانواده بر می گردد.
تله های روانی چیست؟
بیشتر ناشی از تحریف و سوگیری – مجموعه ای کامل از نقص های ذهنی – که استدلال ما را خراب می کند. همه ما دقیقاً در این تله های روانشناختی قرار می گیریم زیرا آنها ناخودآگاه هستند.
تله های ذهنی همچنین به عنوان “خطاهای فکری”، “افکار خودکار منفی” یا “افکار بی فایده” شناخته می شوند، زیرا اغلب نادرست، انتقادی یا بی فایده هستند. تله های ذهنی می توانند افکار شما را از جمله آنچه به آن توجه می کنید ، تحت تأثیر قرار دهند و بر احساس، تصمیم گیری و اقدامات شما تأثیر بگذارند.
برخی از رایج ترین تله های روانی که ما را از موفقیت باز می دارد :
1. استدلال احساسی
اشتباه گرفتن احساسات ما به عنوان گواه حقیقت یکی از شایع ترین تله های ذهنی است که در آن گرفتار می شویم.
مثال: “من احساس می کنم ایده های من بی ارزش هستند، بنابراین نباید آنها را در این جلسه به اشتراک بگذارم.”
چه کنیم؟
در این مواقع از خود سوالاتی بپرسید: “چه حقایقی از احساسات من حمایت می کنند؟” یا، “آیا این امکان وجود دارد که احساسات من مورد انتقاد قرار گیرد که باید دوباره ارزیابی شود؟”
وقتی از تبدیل احساسات خود به حقیقت دست بردارید، منطق و وضوح را بدست می آورید که به شما امکان می دهد تصمیمات هوشمندانه تری بگیرید.
2. سرزنش کردن
وقتی دیگران را به خاطر اعمال و احساسات خود مسئول می دانیم، خود را سرزنش می کنیم.
مثال: هنگام خروج از محل کار، گربه شما از در فرار کرد. شما می گویید: “عالی” “حالا من دیر می رسم و تقصیر گربه است.”
ما اغلب دیگران را سرزنش می کنیم زیرا به ما کمک می کنند “با جلوگیری از آگاهی از نقص ها یا شکست های خود، احساس عزت نفس خود را حفظ کنیم”.
چه کنیم؟
تمرین همدلی می تواند به شما در ترک عادت سرزنش کمک کند. “بر درک طرف مقابل تمرکز کنید. سعی کنید با کفش او راه بروید. از رویکرد “درست-غلط” خلاص شوید. ”
3. فاجعه بار شدن
بسیاری از ما در برخی مسائل فراتر از منفی نگریستن به آن موضوع می رویم و انتظار داریم که فاجعه اتفاق بیفتد.
مثال: اخبار گزارش می دهند که طوفانی در حال نزدیک شدن است. شما شروع به تصور همه چیزهای بد می کنید: “اگر خانه من خراب شود؟” “اگر کسی که دوستش دارم آسیب ببیند چه؟” “اگر صدمه ببینم چی؟”
به گفته محققان، ترس، به ویژه ترس غیرمنطقی، نقش مهمی در فاجعه بار شدن دارد. اما همیشه پیش بینی بدترین نتیجه ممکن ، مفید نیست. در واقع، مطالعات نشان می دهد که می تواند منجر به اضطراب و افسردگی شود.
4. مغالطه انصاف
در مغالطه انصاف، شخص معتقد است که هر موقعیتی باید بر اساس آنچه عادلانه است تعیین شود.
مثال: شما از اینکه همکارتان ارتقا یافته است ناراحت هستید – و شما این کار را نکردید. از خود شکایت می کنید که عادلانه نیست: “او به ندرت سر کار حاضر می شود و من احتمالاً خیلی بیشتر از او کار می کنم.”
اما حدس بزنید چی؟ همانطور که در کودکی بارها به شما گفته اند: زندگی همیشه عادلانه نیست. وقتی درگیر مغالطه انصاف می شوید، به احتمال زیاد احساس خشم، ناراحتی یا ناامیدی خواهید داشت.
چه کنیم؟
روانشناسان پیشنهاد می کنند که بیان احساسات می تواند به تغییر احساس شما در مورد یک موقعیت کمک کند.
بنابراین به خود بگویید: “خوب است که ارتقاء پیدا کنی، اما من همیشه کنترل آن را ندارم. شاید بتوانم با رئیس خود در مورد اینکه چگونه می توانم سال آینده ارتقا پیدا کنم صحبت کنم ”
5. شخصی سازی
شخصی سازی مستلزم آن است که همه چیز را شخصاً بپذیرید یا سرزنش را به گردن خودتان بیاندازید، بدون هیچ دلیل منطقی.
مثال: “پسرم امتحان نهایی خود خراب کرد و همه اینها تقصیر من است. باید زمان بیشتری را برای مطالعه به او اختصاص می دادم. ”
روانشناسان دریافته اند که شخصی سازی می تواند منجر به احساس گناه، شرم و احساس عدم کفایت شود.
چه کنیم؟
برای مقابله با این تحریف شناختی، یک قدم به عقب بردارید و در مورد نقش خود در این موقعیت فکر کنید. سپس در نظر بگیرید که چگونه ممکن است شما به طور کامل مقصر نباشید.
با نگاه کردن به مسائل از دیدگاه یک فرد خارجی، ممکن است دریابید که عوامل مختلفی نقش داشته اند، و این نتیجه بازتاب مستقیم شما نیست.
تله عاطفی چیست؟
ما موجوداتی احساسی هستیم و ما متولد شده ایم تا احساسات خود را آزادانه و علنی بیان کنیم.
حقیقت این است که همه ما گاهی احساسات خود را پنهان می کنیم. ما در تلاش برای حفظ خود ، به عنوان یک مکانیسم دفاعی، تظاهر می کنیم، اجتناب می کنیم و احساسات ناراحت کننده را انکار می کنیم.
ما اغلب این کار را با احساسات دشواری مانند شرم، ترس یا عصبانیت انجام می دهیم. هنگامی که ما رویدادهایی را تجربه می کنیم که از نظر احساسی بر ما غلبه می کنند و نمی توانیم آنچه را که اتفاق می افتد پردازش کنیم ، احساسات خود را بپذیریم و آنها را از طریق بدن و ذهن خود بیان کنیم، آنها را در اعماق ذهن خود پنهان می کنیم جایی که دیگران نمی توانند آنها را ببینند. و در نهایت آنها را نیز از خود پنهان می کنیم. با این حال، آنها هنوز آنجا هستند.
احساسات حل نشده در بدن ما گرفتار می شوند و در آنجا تجمع می کنند و قوی می شوند، انرژی ما را تخلیه می کنند، منجر به فرسودگی شغلی، عدم تعادل احساسی و در نهایت بیماری می شوند.
چه کنیم ؟
3 گام برای پردازش انرژی حسی در بدن وجود دارد:
نقطه مقابل سرکوب بیان است. برای اینکه ناراحتی های احساسی خود را پردازش کنیم و آن را از بدن خود خارج کنیم تا در آنجا گیر نکند، باید یاد بگیریم که احساسات خود را به شیوه ای سالم، در بدن و ذهن بیان کنیم. اما در ابتدا، ما باید یاد بگیریم که احساساتمان را هنگام آمدن و رفتن احساس کنیم و بپذیریم.
مرحله 1: تشخیص (خودآگاهی)
احساسات را بشناسید و آن را در بدن خود احساس کنید. اینجاست که ذهن آگاهی وارد می شود. هدف این است که به آنچه در بدن ما اتفاق می افتد توجه کنیم، آن را بپذیریم و آن را کاملاً بدون قضاوت احساس کنیم.
ذهن آگاهی به صورت زیر تمرین کنید :
با چشمان بسته چند دقیقه بی حرکت بنشینید. به بدن خود گوش دهید و کنجکاو شوید.
بدن شما در حال حاضر چه حسی دارد؟ آیا فشار یا سوزن سوزنی وجود دارد؟ آیا احساس می کنید سنگین، گرم، منقبض یا سرد هستید؟ بافت، وزن و شکل حسی که در بدن خود مشاهده می کنید چگونه است؟ آن احساسات به چه احساساتی مرتبط است؟ آیا می توانید در قسمت هایی که توجه شما را جلب می کند نفس بکشید؟ آن قسمت های بدن شما می خواهند به شما چه بگویند؟ آنها چه میخواهند؟
مرحله 2: پاسخ (بیان خود)
برای پردازش باید احساسات را بیان کرد. هدف این است که انرژی احساسات تله های روانی و عاطفی را در بدن جابجا کرده و به خارج از بدن منتقل کنیم تا بتوانیم آن را رها کنیم.
این بیان خود باید معتبر و تجسم یافته باشد. به یاد داشته باشید، شفا واقعی زمانی اتفاق می افتد که بدن و ذهن با هم ادغام می شوند، بنابراین احساسات را قبل از هر چیز در سطح بدن بیان کنید.
هنوز نشسته اید، از خود بپرسید: این احساسی که به تازگی با آن ارتباط برقرار کرده اید از شما به چه چیزی نیاز دارد؟ چه احساسی در این لحظه وجود دارد؟ چه چیزی نیاز دارید؟
شاید احساس می کنید نیاز به گریه کردن، فریاد زدن روی بالش، شنا، راه رفتن یا دویدن، رقصیدن، ضربه زدن به کیسه مشت، انجام باغبانی، یوگا یا TRE، احساسات خود را نقاشی کرده یا به سادگی نفس عمیق کشیدن دارید. در حالی که رو به خورشید هستید – هر چیزی که در آن لحظه احساس می کنید، آن را انجام دهید.
شما احساسات سمی را درون خود داشتید و خود را از قید و بندهای آن رها می کنید.
نوشتن می تواند یک تجربه بسیار موفق درمانی برای کشف خود، ارتباط مجدد با خود واقعی ما و پردازش عمیق ترین احساسات و عواطف ما باشد.
وقتی می نویسیم به دنیای درونی خود صدایی می دهیم. ما آنچه را که در درون ما و اطراف ما اتفاق می افتد پردازش کرده و معنا می بخشیم و ما چشم انداز پیدا می کنیم ؛ با نوشتن درباره ترس ها و ناراحتی های خود می توانیم از راه دور به آنها نگاه کنیم، از چنگال آنها جدا شویم و در نهایت آنها را رها کنیم.
در حال حاضر چه اتفاقی در زندگی شما می افتد که آرزو می کنید بتوانید تغییر دهید؟ بزرگترین منبع ناامیدی چیست؟ هنگام نوشتن، به احساسات بدن خود توجه کنید.
هر روز تمرین کنید تا در بیان و پردازش احساسات خود بهتر عمل کنید. خودتان را سانسور یا قضاوت نکنید ؛ بگذارید همه چیز خارج شود، کاملاً بدون فیلتر. با گذشت زمان، باعث می شود که در تله احساسات گرفتار نشوید و بتوانید خود را رها کنید و به جلو حرکت کنید.
مرحله 3: بازنشانی (مراقبت از خود)
اگر ما به طور عادی بدن و احساسات خود را نادیده گرفته ایم، باید مجددا از خود مراقبت کنیم و در عادت های درمانی که احساس خوشبختی به ارمغان می آورد، افراط کنیم.
هدف این است که به حالت آرام، سلامتی و تعادل بازگردید.
تمرین:
برای تنهایی وقت بگذارید، به طبیعت بروید، هنر انجام دهید، در حین پختن شام مورد علاقه خود به موسیقی گوش دهید، مدیتیشن کنید تا ذهن خود را تمیز کنید و بدن خود را آرام کنید، یک حمام حبابی یا یک چرت کوتاه برای بازیابی داشته باشید. مراقب خود باشید تا شادی زندگی و لذت های ساده ای را که از آن بیدار می شوید بیدار کنید.
برای رهایی از تله های روانی و عاطفی دوره حس خوب زندگی می تواند خیلی به شما کمک کند.
جالب است بدانید چه اندام هایی چه احساساتی را در خود نگه می دارند؟!
کبد مسئول عصبانیت، قلب مسئول شادی، طحال مسئول تفکر است، ریه ها مسئول غم و کلیه ها مسئول ترس هستند.
سخن آخر درباره تله های روانی و عاطفی …
تله های زندگی به طور ناخود آگاه باعث می شوند که افراد در بزرگسالی وقتی وارد رابطه می شوند و در ارتباط با مردم جامعه، محیط شغلی و به ویژه همسر به دنبال خلق شرایطی باشند که با همان تجارب دردناک دوران کودکی برایشان تکرار شود.
پس شناخت تله های روانی و عاطفی و درمان هر چه سریعتر آنها برای زندگی بهتر، بسیار مهم و ضروری است.
مرجان حسینی زاده
روانشناس کودک، نوجوان و خانواده
برای گرفتن وقت مشاوره می توانید به شماره 2446 624 901 98+ در واتساپ پیام بدهید.
No points registered yet