چرا این همه خشم و عصبانیت در کودکان؟
روزانه تعداد زیادی از افراد چه در اینستاگرام، چه به صورت مراجعه حضوری یا آنلاین از من سؤال میکنن که چرا بچههای ما اینقدر پرخاشگر هستن؟ کودکان یا نوجوانانی که لحن یا گفتار و رفتار توهین آموز دارن. گروهی حتی با والدینشون درگیری فیزیکی دارن و کتککاری میکنن. گروهی هم به صورت درس نخوندن، غر زدن و بهانه گیری خشمشون رو بروز میدن.
درمورد این مسئله بخصوص برای گروه سنی دبستان به بالا و مخصوصاً برای دورهی نوجوانی دیدگاههای متفاوتی وجود داره و دلایل متفاوتی هم هست. بنابراین خیلی مهمه که شرایط و سبک زندگی شما و شخص فرزندتون مورد ارزیابی دقیقی قرار بگیره.
-
والدگری سختگیرانه و کنترلی:
ایرادگیری ها و دخالت های زیاد مراقبین اصلی در رفتار و گفتار و سلایق فرزندان، موجب احساس بی ارزشی و ناتوانی در اونها می شه؛ و در نهایت بچه ها از خودشون و از دیگران به شدت بدشون میاد و خشم جمع میکنن.
هرچی شما بچه رو محدودتر میکنید، بیشتر قضاوتش میکنید و برای کوچکترین رفتارهای اون چون و چرا می کنید و حد و مرز میگذارید، اتفاقا لجبازی و پرخاشگریش بیشتر میشه.
وقتی شما مدام به کسی (چه فرزندتون، چه همسرتون، همکارتون، پدر و مادرتون، و…) میگید چطور باش و چرا اینجوری هستی؟ ؛ پیام پنهان شما به او اینه که تو خوب نیستی! تو به اندازه کافی خوب رفتار نمیکنی! تو قابل قبول نیستی! به تو نمیشه اعتماد کرد و ما تو رو دوست نداریم! چون رفتارت خوب نیست!
شاید شما به فرزندتون این حرف ها رو مستقیما نزنید، ولی وقتی دائما چرا چرا میکنید، در واقع دارید همین حرف های منفی رو بهش میزنید! وقتی میگید چرا؟ یعنی باید جور دیگه ای باشی تا من تو رو دوست داشته باشم. تا قبولت بکنم.
شما به توجیه اینکه پدر یا مادر هستید به خودتون اجازه میدید که در مورد تمام مسایل فرزندتون نظر بدید و زیاده روی درین مساله یعنی: تو خوب نیستی و رفتار درست رو نمیدونی. یا تو کافی نیستی و به تنهایی از پس کارها برنمیای.
این باور در هر کسی ایجاد احساس کهتری و خشم از خود و دیگران میکنه.
این خشم و عصبانیت در کودکان از “خود” منجر به اصلاح رفتار و گفتار نمیشه. چرا که کمک کننده و از روی عشق و حمایت مطرح نشدن بلکه مراقبین با حالتی تهاجمی و عصبی درمورد کودک قضاوت کردن و برچسب نهایی رو به او زدن.
اما این حالاتِ خشم از خود و دیگران چطور بروز میکنن؟
کودک یا نوجوان شما وقتی در مقابل دیگران قرار میگیره، میگه هر چی شما بگید باشه، من همون کار رو میکنم.
هرچی نظر جمعه! هرچی بقیه بگن.
یا با باج دادن، با سکوت کردن، با از حق خودشون گذشتن، با وابستگی نشون دادن، از دیگران تبعیت میکنن؛ چراکه از درون احساس میکنن، به اندازهی کافی خوب نیستن، فکر دیگه ای به ذهنشون نمیرسه و اصلا نظر و احساس اونها مهم نیست.
جالبتر اینکه، باز هم وقتی که او به حرف دیگران گوش میکنه، شما ازش ایراد میگیرید که” تو چرا اینجوری هستی؟ خودت مگه عقل نداری، خودت مگه نمیتونی تصمیم بگیری، تو مگه خودتم نظر نداری، تو چرا از حقت گذشتی.”
همه این انتقادها و تذکرها به فرزند شما احساس بی ارزشی و ناتوانی میده که در نهایت موجبِ ایجاد خشم او از وضعیت خودش و بعد از نظرات غیرمنصفانه دیگران میشه.
وقتی بچهی شما بی دلیل داد میزنه، میگه نمیخوام، این کار رو نمیکنم. وقتی شما میبینید که واکنش های اغراق آمیز و بیادبانه بهتون نشون میده؛ یعنی از درون داره اذیتش میکنه. شاید زیادی بهش بکن نکن کردید. شاید قواعد و قوانین زیاد و سختی گذاشتید. شاید اینقدر بهش تذکر دادید که دیگه نمیتونه استانداردهای شما رو تاب بیاره. پس ناخودآگاه بدون اینکه خودش متوجه باشه، با نافرمانی و بی ادبی کردن، به شرایطی که داره اعتراض میکنه.
بچه ها ممکنه برای مدتی به قوانین شما تن بدن، اما بلاخره خسته و کلافه میشن.
و این کلافگیشون رو به صورت رفتار یا کلام پرخاشگرانه و یا لجبازی نشون میدن.
این مسئله ی معلم ها هم هست. معلمهایی که به شدت سختگیر و بیمنطق هستن، زیاد ایرادگیری و سرزنش می کنن یا به بچه ها احساس گناه میدن، باعث میشن دانشآموزانی که باهوشتر هستن جلوشون بایستن و کار خودشون رو بکنن.
بدتر از اون، مدارسی هستن که بچههای پرخاشگر و نافرمان رو اخراج میکنن! در حالیکه در دنیا ثابت شده اخراج کردن، اتفاقا خشم و نافرمانی دانش آموزان رو بیشتر میکنه؛ و رفتارهای پنهانی و آزار و اذیت های زیرزیرکی پشت صحنه اونها در مدرسه بیشتر میشه.
-
خشم و عصبانیت در کودکان با والدگریِ تند و تیز:
شاید فرزند شما دقیقا الگوی رفتاریی که خودتون بهش یاد دادید رو تکرار میکنه.
زمانیکه به راحتی سر مسایل مختلف فرزندتون رو سرزنش میکنید، تحقیر میکنید یا بهش توهین میکنید، او این سبک رفتاری رو از شما یاد میگیره و به خودتون برمیگردونه. چراکه اساسا فکر میکنه روشِ برقراری ارتباط همینه.
فکر میکنید بدغذاییهای بچه ها، درس نخوندن، مسئولیت شناس و مودب نبودن یا نشون دادن رفتارهای عجیب و غریب در مدرسه یا مهمونی ها، به چه علته؟ این رفتارها بعضی اوقات به این دلیله که بچه از چیزی ناراحت و عصبانیه که علتش هم اتفاقاً اطرافیان نزدیک خود بچه هستن. کسانیکه بچه باهاشون در دوگانگیه. هم به اونا نیاز داره و دوستشون داره، هم به شدت از دستشون عصبانیه (چون خیلی جاها کوچیکش کردن، بهش توهین کردن، بی ارزشش کردن و بهش احساس ناتوانی و نادانی دادن!).
اما این بچه عملا نمیتونه راجع به این ناراحتی ها با والدینش صحبت کنه تا باهم موضوع رو حل کنن؛ چراکه سبک ارتباطی اعضای خانواده باهم اساسا محترمانه و براساس گفتگو نیست. بنابراین، بچه اصلا بلد نیست حرف های دلش رو بزنه؛ یا احساس ناتوانی میکنه و یا از نزدیکانش می ترسه. پس چه اتفاقی میوفته؟ جای دیگه ای، سر مسایل دیگه، احساسات منفیش رو بروز میده.
-
اتفاقات ناخوشایند:
بچههایی که به طور ناگهانی تغییر رفتار میدن و به افرادی بسیار پرخاشگر، لجباز و نافرمان تبدیل میشن، در واقع از درون دارن از چیزی رنج میبرن. اونها ممکنه مورد آزار و اذیت های شخصیتی یا قلدری های عاطفی و فیزیکی یا حتی مورد سوءاستفاده های جنسی قرار گرفته باشن. ازونجایی که صحبت کردن درباره این مسایل برای همه سنگین و سخته، بچه ها هم حرف های دلشون رو به صورت بدخلقی و کج رفتاری های ناگهانی نشون میدن.
-
مراقبت ها و نگرانی های افراطی مراقبین:
خیلی از والدین به من میگن: “وقتی به بچه م میگم برو مسواک بزن، نمیره بزنه” یا “من صد بار بهش گفتم که لباست رو اینجوری آویزان کن اما نمیکنه.”
گاهی اینطور مواقع والدین اگر کاری که گفتن کودک انجام نده، اونو از کار مورد علاقش محروم میکنن. با کودک یا نوجوان قهر میکنن. داد میزنن. تهدید میکنن که مثلا “اگر این کارو نکنی، حتما مریض میشی.” یا اونو طرد میکنن مثلا میگن: “حالا که مسواک نمیزنی منم شب نمیام کنارت بخوام.” یا “امشب برات کتاب نمی خونم.”
آیا همینکه دندونای فرزندتون تمیز باشه برای شما کافیه؟ آیا می دونید که پشت این دندون های تمیز میتونه چه خشم و حرصی جمع بشه؛ که وقتی این بچه بزرگ و مستقل شد با خودش عهد کنه که چندین روز در سال اصلاً مسواک نزنه و این رو یکی از لذتهای زندگیش بدونه؟
آیا میدونید تحقیقات نشون داده، به زور خوروندنِ چندتا قاشق غذای اضافی به بچه، باعث میشه که غذا اصلاً جذب بدن بچه نشه و کاملاً دفع بشه؟ با این رفتارهای افراطی بچه ها شرطی میشن که به محض اینکه زمانِ غذا میرسه و سفره پهن میشه فرار کنن! و همین غذا نخوردن میتونه وسیله مقابله و قدرت نمایی اونها در مقابل شما بشه!
حساسیت های زیادی، مراقبت ها و نگرانی های افراطی، میتونه هر کسی رو کلافه و عصبی کنه.
چرا باید بچهای با ترس یا تهدید یا گول خوردن کاری رو انجام بده؟
این توضیحات رو بخونید و با توضیحات خودتون مقایسه کنید:
“میدونی چرا میگم مسواک بزنی؟ چون اینقدر دندونات تو رو دوست دارن که میخوان قوی و سالم بمونن، میدونی چرا؟ چون وقتی که سالمن میتونن به تو کمک کنن که غذاهای خوشمزه بیشتری بخوری. میتونن به تو کمک کنن که با یه دهن سالم و خوشبو، یه لبخند زیبا داشته باشی. و خیلیا به خاطر لبخند زیبات بخوان با تو دوست بشن. وقتی غذا خوردی، قوی شدی، توانا شدی، بتونی به آرزوهات برسی. مثلا وقتی بدن سالمی داری، تو میتونی هر وقت دلت خواست بری شهربازی، هر چقدر دلت خواست بازی کنی، برقصی و با دوستات باشی.”
“این شکلات رو ببین، حتماً میتونی بخوریش، البته وقتی دیدی داره صدای دندونات درمیاد که نزدیکه که مریض بشن، به شکلاته بگو؛ شکلات عزیزم، من خیلی دوست دارم چون میدونم خیلی خوشمزه ای. ولی تو رو نگه میدارم، برای اینکه فردا بخورم. چون وقتی زیاد شکلات بخورم دندونام ناراحت میشن. ممکنه مریض بشن و نتونن بهم کمک کنن به اندازه کافی غذاهای سالم بخورم. بعد اونوقت بدنم گرسنه و ضعیف میشه و نمی تونم زیاد بازی کنم.”
در مورد سرما هم همینطور:
“بدن تو اینقدر دوست داشتنی و مهمه، که اگر سرما بخوری، مجبور میشی تو تختت بمونی و اون وقت کلی ناراحت میشیم. به خاطر اینکه کمتر میتونی بازی بکنی. بخاطر اینکه اون مدتی که تو تخت خوابیدی و مریضی، میتونستی بازی کنی. میتونستی کارتون ببینی، میتونستی بدوی، میتونستیم با هم بریم پارک.”
همهی هدف من از گفتن این جملات اینه که شما عشق رو، دوست داشتن رو، توانایی رو، به فرزندتون القا کنید نه ترس رو، نه بیماری رو، نه زجر رو.
من با بچههای زیادی کار کردم؛ وقتی که حتی از بچههای دبستانی میپرسیدم چرا ما باید از بدنمون مراقبت کنیم؟ جوابایی میدادن که کاملاً جوابای روتین و عامیانهی والدین بود. مثل اینکه باید مراقبت کنم تا سرما نخورم. خب چرا سرما نخوری؟ خب خوب نیست دیگه!
اصلاً این بچه نمیدونه به این دلیل خیلی از کارهای مراقبتی رو انجام میدیم که: اگر بدنم سالم باشه میتونه منو به چیزایی که میخوام برسونه. من تو این زمان به جای افتادن تو تخت، صد تا کار دیگه میتونم بکنم، به جاش میتونم لذت ببرم.
بعضی از بچهها هستن که دیگه از تنبیههای بدنی هم نمیترسن. دیگه از محروم شدن از بازی و امثالهم هم نمیترسن. و پدر، مادر با استیصال میان پیش من که چه کنیم؟ این رفتارهای بچمون یعنی چی؟ چرا این بچه انقدر پررو شده؟
اون پرو نشده. سطح هوشیش خیلی بالاتر از شماست، اون میدونه این محرومیتها و تنبیه ها خیلی هم مهم نیست.
چقدر قشنگه که ما خودمون این رو یاد بگیریم و با عشق، نظم و سلامت رو به بچههامون یاد بدیم.؛ در عین حال روابطمون رو هم حفظ کنیم.
پس بهتره رفتارهای افراطی تون رو بازبینی کنید. شمایی که الان وقت گذاشتید و دنبال نکات تربیتی و فرزند پروری هستید، حتماً دنبال نکاتی برای پیشرفت خودتون هم هستید.
بله بهداشت بچهها ، تغذیهی بچهها ، خواب بچهها ، درس و مشق بچهها ، همهی اینها مهمن. اما به چه قیمتی! بعضی ها با مراقبت های افراطی و آزاردهنده از ایجاد روابط عاطفی و صمیمانه ی سالم با فرزندشون غافل می مونن! رابطهشون رو به خاطر حساسیت نشون دادن سر همین چیزای جزئی از دست میدن، بعد میگن: “چرا تو دوره ی نوجوونی بچمون با ما رابطه خوبی نداره و نمیاد با ما صحبت کنه؟” یا “چرا تو بزرگسالی بچه م، اصلاً نظر من رو نمیخواد و من رو قبول نداره؟” به خاطر اینکه تو خودت رو در سطح چیزای عامیانه و عادی پایین آوردی. به خاطر اینکه درون فرزندت ترس ایجاد کردی، نه احترام.
یادتون باشه، آدم به هرچی خیلی توجه کنه (حساسیت به خرج بده، درموردش بخونه و حرف بزنه)، دقیقا همونه.
آیا شمایی که در مورد مسایل روزمره مشغله فکری زیادی دارید، خودتون رو درین حد پایین آوردید؟
بنابراین، این که باید جلوی یک بچه ی پرخاشگر ایستاد، نه تنها کمک کننده نیست بلکه میتونه اوضاع رو بدتر هم بکنه.
ما قبل از برخورد شدید و اتهام به فرزندمون باید بگردیم ببینیم مشکل اصلیش چیه؟
یا اینکه خودمون (به عنوان مراقب اصلی بچه) چه مشکلی داریم، که این رفتارهای دیکتاتورمآبانه و جدی رو از پیش گرفتیم؟ چرا فکر میکنیم این بچه باید هر چی ما میگیم گوش کنه؟ چرا به حرفم گوش نمیکنه؟ چرا ما قبل از احترام گذاشتن به همدیگه، ترس تو دل بچه می اندازیم؟
آیا این رفتارها به شما احساس کاذب لذت و قدرت میده؟ آیا در گذشته کسی حق شما رو خورده، که حالا دارید تاوانش رو از بچههاتون میگیرید؟ آیا در کودکی با تحقیر، توهین و سختگیری با شما رفتار میشده؟ یا اینکه شما تو خانوادهای بودید که خیلی به بچهها توجه نمیشده، به اونا رسیدگی نمیشده، و شما الان فکر میکنید اگر منو مجبور کرده بودن درس بخونم، یا فلان کار رو انجام بدم، امروز آدم موفقتری میشدم؟ پس تصمیم گرفتید حسابی به فرزندتون فشار بیارید؟
آیا در کودکی زندگی پریشون و بی ثباتی داشتین که حالا با مراقبت و کنترل گری افراطی میخواید به زندگیتون نظم بدید تا مضطرب نشید و احساس ناامنی نکنید؟
علاوه بر عوامل بالا، موراد زیر هم میتونن موجب بدخلقی، لجبازی، خشم و عصبانیت در کودکان و نوجوانان، بلکه در بزرگسالان هم این عوامل موثرن:
- کیفیت بد خواب
- خوردن غذاهای ناسالم چرب یا شور یا پر قند
- فعالیت بدنی کم
- اعتیاد به وسایل دیجیتالی (موبایل، تبلت، آی پد Ipad و تلویزیون)
مرجان حسینی زاده
روانشناس کودک، نوجوان و خانواده
برای گرفتن وقت مشاوره می توانید با شماره 2446 624 901 98+ در واتساپ پیام بدهید.
5/5 (2)