آموزش های رایگان, رشد فردی 14+

درونگرایی

469 نفر این پست را دیده اند

درونگرایی

حداقل یک‌سوم جمعیت جامعه از درونگراها تشکیل شده است. طوری که حتی اگر خود شما هم درونگرا نیستید حتما با یک آدم درونگرا در ارتباط نزدیک هستید. درونگرا بودن در دنیای برونگرای امروز کار بسیار سختی است و تقریباً حدود صد و پنجاه سال است که دنیای ما به سمت برونگرا تر شدن پیش رفته و آدم‌های برونگرا جهان را تسخیر کرده‌اند و براساس نیازها و مدل ذهنی خودشان دنیا را سازمان دادند و ساخته‌اند و در دنیای امروز یک ایده‌آل برون‌گرایی وجود دارد، انگار برای خوشحال و موفق بودن ما فقط باید خیلی اجتماعی باشیم برون‌گراها این سیاره را تسخیر کرده‌اند و محیط کار و سفرها و فراغت، مهمانی‌ها و همه‌چیز را آن‌گونه سازمان دادند که برای آن‌ها مناسب است. انگار درونگرایی در عصر ما به‌اشتباه یک تیپ شخصیتی درجه دو محسوب می‌شود. این خیلی اشتباه خطرناکی است که ما برون گرایی را ایده‌آل‌سازی کنیم. چون بسیاری از مهم‌ترین دستاوردهای بشر حاصل وجود و کار درونگراها است.

هر جا را ببینید خلاصه ردپای درونگراهایی را می‌بینید که توانستند مرزهای آن حوزه را گسترش بدهند و در دنیای ما انگار تبعیض پنهانی وجود دارد این تبعیض که علی‌رغم دستاوردهای عظیم درونگراها در حال وقوع است، یک‌سوم تا نیمی از جمعیت جهان را دچار یک رنج عمیق پنهان می‌کند. دنیای امروز ما به نمایش دادن خود و خویشتن خیلی پاداش می‌دهد و برای همین انگار برون‌گرایی به ایده‌آل فرهنگی تبدیل شده است. اما نکته مهمی که باید کشف کنیم این است که نه برون‌گرایی و درونگرایی هیچکدام به تنهایی ایده‌آل نیستند. درواقع ترکیب متنوع انواع مختلفی از شخصیت‌هاست که می تواند یک جامعه را رشد بدهد.

تا دویست سال قبل دنیای ما تا این حد برون‌گرا نبود. از دویست سال که بریم عقب‌تر خویشتن ایده‌آل در جامعه فردی جدی مسئولیت‌پذیر و منظم بود ولی با ظهور انقلاب صنعتی کم‌کم روستایی‌ها به شهر آمدند بعد شهروند و تبدیل به کارمند شدند و در شرایط جدید زندگی، این سوال مطرح شد که چگونه روی کسانی که با آن‌ها رابطه خانوادگی یا اجتماعی نداریم تاثیر خوبی بگذاریم. یعنی همه به فروشنده تبدیل شدند نه فقط کارشون و بلکه تلاش می‌کردند خودشان را هم بهتر بفروشند. یک جورایی ما در طی صد و پنجاه سال تا دویست سال از فضیلت درونی رسیدیم به جذابیت بیرونی سریع.

جامعه رقابتی و هم‌زمان نمایشی و نمایشی‌تر می‌شد. انسان ایده‌آل این قرن یک برون‌گرای دو آتیشه با شخصیت فروشنده بود. این فشار زیاد روی آدم‌ها برای اینکه شبیه این انسان ایده‌آل بشوند، تعداد زیادی از افراد را افسرده، مضطرب، و فرسوده کرد مثلاً اگر به اقتصاد صنعت دارو در دهه ها نگاه ‌کنیم چیزهای تلخی را می‌بینیم. اضطراب یه‌جورایی محصول طبیعی این جامعه بود که همه باید به شکل بی‌رحمانه و خستگی‌ناپذیری اجتماعی و اجتماعی‌تر باشند و برای درمان این اضطراب از سال ۱۹۵۶ داروهایی اختراع شد مثل داروی ضد اضطراب به نام میلتون اما نکته این است که اون‌قدر فشار روی آدم ها زیاد بود که بلافاصله این دارو تبدیل شد به دارویی که سریع‌تر از هر داروی دیگری در تاریخ آمریکا فروخته می‌شد.

سال۱۹۶۰، یک‌سوم از تمام نسخه‌هایی که پزشکان آمریکایی می‌نوشتند حاوی این دارو یا نمونه مشابهش بود. در زمان یک تابلویی بود که بالای مغازه‌ها می‌زدند که عاقبت نقد و عاقبت نسیه انگار در دنیای ما تابلوی نامرئی وجود دارد که عاقبت درون‌گرایی را با عاقبت برون‌گرایی مقایسه می‌کند و اصلا درون‌گرایی را توصیه نمی‌کند اما این ممکن است اشتباه باشد، ما داریم خودمان را از استعدادهای ناب زیادی محروم می کنیم. ما به راحتی می‌توانیم خوش صحبتی را با استعداد اشتباه بگیریم و وقتی  متری که ما همه آدم ها را با آن اندازه می‌گیریم متر خوش صحبتی باشد و ما بسیاری از استعدادها را نمی توانیم شناسایی کنیم. بررسی صدها مدیر موفق نشان می‌دهد ما معمولاً در این‌مورد که مدیران چقدر باید خوش‌صحبت و معاشرتی باشند اغراق می‌کنیم مبالغه می‌کنیم. بسیاری از بهترین مدیران و رهبران دنیا در همه عرصه‌ها درون‌گرا هستند ساکت فروتن متواضع و کم‌حرف دقیق ملایم و یک شنونده خوب، چیزی که می‌تواند یک مدیر را به یک مدیر درجه یک تبدیل کند. اتفاقاً درون‌گرایی گاهی قدرتی به یک مدیر می‌دهد که بتواند ایده‌های جدید را بهتر بشنود و در برابر ایده‌های جدید پذیراتر باشد.

داریم از دنیایی حرف می‌زنیم که خیلی برون‌گرایانه طراحی شده‌است مثلاً به اپن آفیس‌ها نگاه کنید امروز تقریباً همه دفترهای کار به حالت اوپن آفیس و دفاتر باز تبدیل شده است که هیچ‌کس محیط شخصی خودش را ندارد. این فضا برای برونگراها ایده آل است. یک‌سوم تا نیمی از افراد جامعه درون‌گرا هستند، اگر آن‌ها در این محیط عذاب بکشند و بهره‌وری‌شان کاسته شود و دچار رنج روحی شوند چی؟ غیر از معماری محیط کار، تاکید زیاد روی تیم ورک هم  از ان مریضی‌های ماست که فقط مفهومی را کپی می‌کنیم.

بسیاری از مهم‌ترین خلاقیت‌ها در انزوا رخ می‌دهد. مهم‌ترین مغزهای جهان بسیاری از مهم‌ترین دستاوردهای علمی تاریخ بشر را در تنهایی خلق کردند. ما تیم ورک را مثل آگهی بازرگانی ایده‌آل‌سازی می‌کنیم. یک جایی‌که  همه نظراتشان را به راحتی می‌گویند،  همه عالی گوش می‌دهند قهوه می‌نوشند و خوش‌تیپ هستند و نسبت به ایده‌های هم پذیرا و صدای ساکت‌ترین اعضای تیم هم به‌راحتی شنیده می‌شود ولی واقعاً اکثر جلسات تیمی این شکلی نیست. یکی از تبعیض‌هایی که در دنیای ما کم بهش پرداخته شده همین تبعیضی است که در حالت‌های مختلف علیه درون‌گراها هر روز رخ می‌دهد.

پژوهشگری به نام پروفسور جرمی کاگان و تیمش روی صدها نوزاد چهارماهه پژوهش کردند با هدف پیش بینی درونگرا یا برونگرا شدن نوزادان در آینده.

آزمایش به این شکل بود که نوزادان را با محرک‌هایی مثل صدا، اسباب بازی، بوهای مختلف و … مواجه می‌کردند. نوزادان چهارماهه واکنش‌های مختلفی نشان می‌دادند مثلاً بعضی‌ خیلی دست‌وپاهایشان را تکان می‌دادند و خیلی بیشتر با چشمشان دنبال می‌کردند یک گروهی بودند که اسمش را گذاشتند گروه با واکنش‌پذیری بالا. اما بعضی از نوزادان خیلی کم عکس‌العمل نشان می‌دادند دست و پایشان را خیلی حرکت نمی‌دادند ساکت و آرام می ماندند و درواقع زیاد تحت تأثیر محرک‌ها واکنش نشان نمی‌دادند. به این گروه هم گفتند گروه با واکنش‌پذیری پایین.

این آزمایش سال‌ها ادامه داشت یعنی این بچه‌ها را تا نوجوانی رصد می‌کردند. برعکس حدس عمومی نوزادانی که دست و پایشان را زیاد تکان می‌دادند و واکنش‌پذیری بالا داشتند درون‌گراهای آینده بودند اما دلیل این ماجرا برمی‌گردد به یک چیزی در مغز ما به نام امیگدالا امیگدال یا بادامه یا بادامک یکی از کارکرد اصلی این قسمت مهم مغز تشخیص فوری موضوعات جدید یا تهدیدکننده در محیط است. نوزادانی که به محرک‌ها زیاد واکنش نشان می‌دادند به این دلیل این کار را می‌کردند که آمیگدال فعال‌تری داشتند و برای همین بدن‌های کوچکشان واکنش قدرتمندتری به محرک‌ها نشون می‌داد. نوزادان آرام واکنش‌پذیری پایین‌تری داشتند و برون‌گرا می‌شدند. باور عمومی غلط اینست که برون‌گرا ها بیشتر به آدمها و به دیگران اهمیت می‌دهند و درون‌گرا ها انگار نسبت‌به محیط عایق هستند. اما این‌طور نیست به‌صورت کلی کاملاً برعکس است. درون‌گراها حساس‌ترند.

درون‌گراها ساختار مغزشان جوری است که نسبت‌ به پدیده‌های بیرونی اتفاقاً بیشتر واکنش نشان می‌دهند درون‌گرا ها از آدما بدشان نمی آید فقط سبک ارتباطی‌ متفاوتی دارند و حتی توجهشان بیشتر است. در یک جمله درون‌گرا ها اطلاعاتی که از جهان اطرافشان می‌گیرند را ناخودآگاه عمیق تر و طولانی تر پردازش می‌کنند. نکته جالب دیگر این است که درونگراها وجدان اخلاقی خیلی قوی دارند. تفاوت دیگر درونگراها و برونگراها: میزان برانگیختگی مطلوبشان با هم فرق می‌کند. یعنی ما با چه میزان داده‌ای که از دنیای بیرون جذب می‌کنیم مثلاً سروصدای محیط مثل تعداد آدمها مثل موقعیت‌های جدید و ناآشنا با چه تعداد از این داده‌ها دچار برانگیختگی درونی می‌شویم. درونگراها ذاتاً در معرض برانگیختگی بیشتری هستند، این برانگیختگی با عوامل بیرونی حتی درمورد خوردن قهوه صدق می‌کند مثلاً قهوه اثر متفاوتی روی این دو طیف دارد. درون‌گراها بیشتر از محرک‌های خوردنی مثل قهوه یا الکل اثر می‌‌پذیرند. درواقع کلا ذهن و بدن حساس‌تری دارند.  مثال دیگر صدای موزیک برون‌گراها است که کلا با صدای بلندتری موزیک گوش می‌دهند چون آستانه برانگیختگی بالاتری نسبت به درون‌گراها دارند. درون‌گراها وقتی وارد جمع شلوغ می‌شوند خیلی زود خسته می‌شوند  و می‌خواهند از آنجا فرار کنند. دلیل اصلی این است که انها اطلاعات بیشتری از محیط دریافت می‌کنند و ذهنشان بیشتر در حال تحلیل اطلاعات است برای همین زودتر خسته می‌شوند.

برون‌گراها انواع مختلف واکنش‌ها را با خودشان با حرف زدن شان و با زبان بدنشان نشان می‌دهند و تا حد امکان می‌شود سر از کارشان درآورد اما وقتی یک فرد درون‌گرا گوشه‌ی اتاق ساکت ایستاده می شود صد تا انگیزه بهش نسبت داد. رفتار کسی که وقتی می‌بریدش مهمونی زیاد خوشحال نیست کار سختی است اما مجموعه‌ بررسی‌ها نشان می‌دهد بیست و هفت ویژگی مختلف در درون‌گرا ها وجود دارد که اگر بخواهیم همه را به‌هم پیوند بزنیم و تیتر اصلی انتخاب کنیم که تقریباً همه این‌ها را بتواند توصیف کند ریشه همه این خصلت‌ها را می‌توانیم در دو کلمه خلاصه کنیم بسیار حساس، درون گراها بسیار حساس‌اند. مثلاً افراد بسیار حساس یا همون درون‌گرا ها مشاهده گرایی خیلی تیزبینی هستند یا این‌که قبل‌ از انجام هر کاری آن را خیلی زیاد ارزیابی می‌کنند تا تعداد موارد غافل‌گیرکننده را به حداقل برسانند از سورپرایز بزرگ خوششان نمی‌آید چون احساس ناامنی می‌کنند اگر شما فرد برون‌گرایی هستید آن‌ها مثل شما خوشحال نمی‌شوند که در خونه را باز کنند و ببینند که چهل نفر از پشت مبل بیرون میپرند. جهت گیری درونگراها بیشتر فلسفی یا معنوی تا مادی گرایانه و کامجویانه. مسئولیت، معنا، وظیفه، قوانین خیلی مهم‌تر است  تا لذت بردن. خوابشان واضح است چون مغزشان حساس‌تراست فردا صبح بهتر از برون‌گراها خواب‌ها یادشان می‌ماند. عواطفشان را قوی‌تر طولانی‌تر و پایدارتر حس می‌کنند مثلاً شادی یا غم و حس همدلی خیلی بالایی دارند، به خاطر همین از آدمها دور می‌شوند چون نمی‌توانند از همدلی با دیگران خودداری کنند سعی می‌کنند خیلی به آدم‌ها و به رنج‌های عمیقشان نزدیک نشوند چون خیلی متأثر می‌شوند. از خطاهایشان بسیار بیشتر از بقیه احساس گناه می‌کنند. قانون‌شکنی برایشان خیلی سخت است، پوست‌نازک تر از بقیه هستند و این فقط یه استعاره نیست واقعاً این‌طوری هستند مثلاً بیشتر سرخ می‌شوند بیشتر عرق می‌کنند در مواجهه با هیجان‌ها تأثیر پذیری‌شان از محرک‌ها بیشتر است. سنسورهای پوستشان هم حساس‌تر کار می‌کند. البته حالا که از درون‌گراها تعریف می‌کنیم یادمان باشد که چیزی به‌عنوان بهترین شخصیت و شخصیت بهتر و برتر اصلا وجود ندارد، تنوع شخصیت‌ها دنیای ما را کارامد و زیبا می‌کند.

درون‌گراها دلسوزی و شفقت زیادی دارند در قبال رنج سایر همنوعان به‌ویژه خانواده. فرزند درون‌گرای خانواده معمولاً کسی است که بیشتر از همه درگیر رنج‌های خانواده‌ست حتی اگر بروز ندهد. برای همین ممکن است سهمشان از زندگی کم باشد که باید مواظب باشند.  خصلت دیگرشان این است که محافظه‌کارتر هستند. برون‌گراها جایی‌که باید ترمز کنند گاز می‌دهند و درون‌گراها برعکس جایی‌که باید گاز بدهند ترمز می‌کنند. اگر ساز و کارهای ذهن‌مان را بشناسیم موقع تصمیمات مهم می‌توانیم جلوی خطاها را بگیریم جلوی گاز دادن یا ترمز کردن اشتباه را بگیریم و تفاوت دیگر درون‌گرا و برون‌گرا ها در سیستم پاداش مغزی است. سیستم پاداش مغزی درون‌گراها براساس آزمایش‌هایی و عکس‌هایی که با fMRI گرفتند نشان می‌دهد که فعالیت و واکنش کمتری دارند و کلا مغزشان پاداش می‌دهد. خوبی این مورد این است که به‌خاطر پاداش‌های آنی، کمتر از مسیرشان منحرف می‌شوند کلا بهتر وسوسه‌ها را مدیریت می‌کنند اما بدی هم دارد اینکه درون‌گرا ها کمتر از دستاوردهایشان لذت می‌برندیک تِمی از غفلت وجود دارد و در واقع لذت بردن بخشی از نوعی غافل شدن است و غفلت در دنیای آدم درون‌گرا که جهان را خیلی تهدیدآمیز می‌بیند می تواند منجر به نابودی او شود برای همین خیلی مواظب است که با جشن گرفتن دستاوردها دچار غرور و غفلت نشود. برونگراها بیشتر آنچه هست را می‌بینند و درون‌گراها بیشتر چه می‌شد اگر رو می‌پرسند از خودشون و حتی وقتی به دستاورد مهمی می‌رسند باز هم راضی نیستند. انگار رگه هایی از کمال گرایی در درونگراها وجود دارد. برونگراها آماده واکنش هستند و درونگراها آماده بررسی هستند.

فلسفه عمل درونگراها و برونگراها در عمق روانشان با هم فرق می‌کند. در کنار همه این نکات با خودمان فکر کنیم حیف نیست ما از ویژگی های منحصر به فرد، از قدرت های استثنایی طیف زیادی از افراد جامعه یعنی درونگراها جامعه را محروم می‌کنیم؟

2/5 (1)

لطفا امتیاز دهید:

سفارش های شما

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

کاربران عزیز
لطفا به این نکات توجه فرمایید:
1. در انتخاب و وارد کردن آدرس ایمیل و شماره موبایل خود دقت کنید؛ چراکه تمام مراحل ثبت نام، ورود و بازیابی رمز عبور از طریق ایمیل و شماره موبایل شما انجام میگردد.
2. بالای صفحه سمت چپ اسم شما قید شده است؛ با کلیک بر روی اسم خود می توانید به پنل کاربری خود دسترسی داشته باشید.
۳. اگر فایل ها دانلود میشود و شما نمیتوانید مشاهده کنید لطفا از پلیر دیگری برای مشاهده ویدیو ها استفاده نمایید(پلیر پیشنهادی: VLC Player).
۴. لطفا برای خدمات بهتر و بدون مشکل، مرورگر اینترنتی خود را بروز کنید(مرورگر پیشنهادی: کروم Google Chrome)
۵. اگر رمز عبور خود را فراموش کرده اید، اینجا را کلیک کنید تا رمز عبورتان را بازیابی کنید.
۶. برای اطلاع مشکل خود در رابطه با سایت و مسایل فنی اینجا را کلیک کنید.
۷. در صورت دریافت نکردن ایمیل، لطفا پوشه اسپم spam ویا junk  را هم چک فرمایید.
۸. در صورتیکه بر روی لینک های ارسالی در داخل ایمیل کلیک می کنید و اتفافی رخ نمیدهد باید گزینه look safe را حتما بزنید.
9. برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره انتخاب دوره مناسب خود، اینجا را کلیک کنید.
۱۰. لطفا اگر سوال بیشتری دارید یا می خواهید برای پرسش و پاسخ وقت بگیرید از طریق شماره واتساپ 989016242446+ WhatsApp با مسئول مربوطه چت کنید.