روش های سالم در مقابل دروغگویی کودکان کدام ها هستن؟
روش های سالم در مقابل دروغگویی کودکان
در اکثر جلساتم با خانواده ها متوجه شدم، ریشه بسیاری از مسائل بچه ها خود والدین هستن (گفتار و رفتار والدین با یکدیگر و با فرزندانشون و به طور کلی سبک زندگی خانوادگیشون).
در مورد دروغگویی کودکان هم دقیقا همینه.
بنابراین، منِ والد ابتدا باید بررسی کنم که “خودِ من” چه کردم که فرزندم زیادتر از معمول داره دروغ میگه.
علل رایج دروغگویی کودکان :
ترسوندن:
ایجاد فضای ترس و تهدید در رابطه مون با بچه ها، اونها رو وادار به دروغ گفتن میکنه.
اونها برای اینکه مبادا دوباره از طرف پدر مادر سرزنش یا تنبیه بشن، با دروغ گویی، موقتا خودشون رو از درد و ناراحتیِ اعتراف به حقیقتی تلخ نجات میدن.
این روشیه که گاها بزرگترها هم برای رهایی موقتی از ماجراهایی دردسر ساز استفاده میکنن و خودشون رو برای مدتی گول میزنن که اوضاع آرومه.
من باهوش تر از این حرفها هستم:
زمانیکه بزرگترها با مچ گیری و ایجاد ترس در بچه ها، میخوان بگن که “کسی نمیتونه منو گول بزنه!” یا “حواست باشه به من نمیتونی کلک بزنی.”
غافل از اینکه این روشِ ببین من چقدر باهوش و زرنگم، جدا به رابطشون با طرف مقابل (فرزند یا همسرشون) آسیب می زنه.
بچه ها با این روش یاد نمیگیرن که دروغ نگن! بلکه تلاش میکنن بهتر دروغ بگن تا بلاخره والدین رو شکست بدن و با خودشون بگن، “من باهوش تر از توام!”
ایجاد احساس گناه در فرزندان:
“جون بابا، جونِ مامان دروغ نگو” یا “اگر دروغ بگی من تو خونه می فهمم” یا “اگه دروغ بگی زشت میشی و خدا قهرش میگیره” یا “میدونی وقتی دروغ میگیم دهنمون بو میگیره”.
ایجادِ احساس شرم و گناه، آسیب زاترین روشیه که موجب مشکلات روانی جدی و البته دروغگویی بیشتر فرد میشه.
بدتر اینکه، بچه های سالم و باهوش امروزی نه تنها این حرف ها رو باور نمیکنن و به والدینشون بی اعتماد میشن، بلکه بعد از مدتی احساس همدلیش رو هم نسبت به خانوادشون از دست میدن.
اونها از عذاب وجدان هایی که مدام بهشون داده میشه خسته و کلافه میشن و دیگه خودشون رو بین اعضای خانواده دوست داشتنی و معتبر نمیدونن.
متاسفانه این احساس باعث نمیشه فرد دست از دروغ گویی برداره، بلکه باعث میشه علاوه بر دروغگویی دچار اضطراب و کشمکش درونی بشه.
آدم همه چیز دان:
وقتی جوری برخورد میکنیم که انگار همه جا دوربین مداربسته زدیم و همه صداها و رفتارها رو زیر نظر داریم.
این روش نه تنها موجب دروغگویی کمتر کودکان نمیشه، بلکه اونها رو به دروغگویان حرفه ای تبدیل میکنه.
علاوه بر این باعث ایجاد احساس بی اعتمادی به والدین میشه که پدر و مادر عملا اعتبارشون رو از دست میدن.
بچه من خیلی راستگوهه:
برعکس والدینِ بالا، بعضی دیگه با کمال اعتماد به نفس بارها جلوی فرزندشون تکرار میکنن که “بچه من خیلی راستگوهه، همه چیز رو برای من تعریف میکنه، خیلی ازش مطمئنم.”
اما عملا میبینیم اونها هم به نوعی دیگه بچشون رو تحت فشار قرار دادن و باعث شدن که بچه به راستگویی افراطی و وسواسی تبدیل بشه.
مثل بچه هایی که هرجایی میرن و برمیگردن، از بی اهمیت ترین و جزئی ترین مسائل تا موارد پراهمیت همه چیز رو تعریف میکنه.
اینکه فلانی چه جوری نشست، اون یکی چی گفت، دقیقا چیکار کرد و … اما این افتخاری نیست که مابچه ها رو به جاسوس تبدیل کنیم.
ممکنه برای شما جالب باشه که میتونید شرایط رو کنترل کنید اما عزت نفس و اعتماد به نفس اون بچه از دست رفته ست.
چون یک فرد از کودکی باید انتخاب کنه چه مطالبی رو تعریف کنه، کدام ها رو نه.
باید بتونه تشخیص بده چه مسایلی مهمن و چه مسایلی نه.
ولی بچه هایی که مثل طوطی سخنگو همه چیز رو تعریف میکنن و ریزبین و جاسوس میشن عملا چون دارن برای رضایت والدین این کار رو انجام میدن دیگه خودشون نیستن و دائما فکر میکنند باید رفتاری را بکنندکه بابا و مامان می پسندن ونهایتا عزت نفسشون نابود میشه.
اینطور مواقع با دروغگویی کودکان چه کنیم؟
من باید به فرزندم یاد بدم مطالبی رو بیاد گزارش بده که مهم یا خطرناکن؛
مثلا وقتی یکی داره دیگری رو از بلندی میندازه پایین ، یا اگر کسی میخواسته جای خصوصیشون رو ببینه.
خیلی از موارد به ما ربطی نداره.
پس من باید وقتی میبینم بچه ام تبدیل شده به طوطی سخنگو، بهش بگم: “ببین این اطلاعات برای من جالب نیست.
اینا مربوط به خودتونه عزیزم.” و نشون بدید که تمایلی به شنیدن هر مطلبی ندارید.
اگر بیشتر در سبک زندگی گذشتتون جستجو کنید، متوجه میشید که
احتمالا این روش ها در دوره کودکی خود شما توسط والدینتون استفاده میشده که حالا شما هم ناخوداگاه همینطور رفتار میکنید.
دروغ های بی ضرر و بی اهمیت:
بچه هایی هستن که به دلیل ضعف در دفاع از خود به من ارجاع داده شدن.
ولی خود بچه در جلسه مشاوره از قدرتمندیش جلوی دیگران داستان سرایی میکنه.
اینکه خیلی محکم رفته جلو و حقش رو گرفته و برگشته ! اینطور مواقع من نـــــمی گم: راست میگی واقعا همینطوره؟!
بهتره اینجور مواقع بگیم: “خیلی خوبه که تو راه درست رو میشناسی و میدونی.” حالا اینکه انجام دادی یا نه رو به روش نمیاریم.
این رو بدونید که وقتی بچه ای ادعا میکنه که فلان رفتار درست رو انجام داده درواقع داره اون رو زندگی میکنه.
پس انقدر باید اینها رو بگه تا واقعا به مرحله انجام برسونه.
طبق تحقیقات، یکی از محققین معروف متوجه شده “هر آدم معمولی و عادی در هر ده دقیقه سه تا دروغ
میگه“ و این به ما نشون میده دروغ بخش جدایی ناپذیر زندگی اجتماعیه.
پس اینکه ما به صورت اغراق آمیز توقع داریم بچه ها راستگوترین باشن غیرمنطقی و غیر واقع بینانه ست.
و یادتون باشه آدم سالم لزوما آدم همیشه راستگویی نیست.
مهم اینه که ما به خودمون دروغ نگیم.
ما یکسری دروغ های بی ضرر دیگه هم برای رعایت ادب داریم.
مثلا: بیرون شام خوردیم بعد میریم جای دیگه یه غذایی رو با عشق به ما تعارف میکنن، تشکر میکنیم و میگیم اتفاقا خیلی هوس این غذا رو کرده بودم. چرا؟ که حس خوبی به طرف مقابل بدیم.
یا مثلا وقتی کسی زنگ میزنه و میپرسه خوبی؟ ما هم جواب میدیم خوبم؛ درحالیکه درست قبل از این مکالمه بی جون و داغون رو مبل افتاده بودیم.
این جواب ها همه دروغن درسته؟ و فرزند ما هم مشاهده گر و ضبط کننده همه این صحنه ها و دیالوگ هاست.
اما این ها دروغ های بی ضرر محسوب میشن.
پس برخوردهای عجیب یا ناخوشایند ما زمانیکه از فرزندمون می پرسیم “امروز خوراکی هاتو توی مدرسه خوردی؟” و اون هم جواب میده “آره همشو…!” بعد میریم سراغ کیفش و ظرف باز نشده غذاشو میبینیم، معنی نداره.
بزرگ کردن و مدام گفتنش معنی نداره.
با دروغ های ضرر کودکان چه کنیم؟
باید از دروغ های بی ضرر بگذریم و به روی خودمون نیاریم.
اگر بیش از حد شد، اونوقت طوری سکوت میکنیم که بفهمه ما فهمیدیم.
بدون نگاه، سکوت میکنیم و میریم دنبال کار خودمون. فهمید چه بهتر نفهمید هم انرژیتون رو هدر ندید.
زمانی که با دروغ های پرضرر و آسیب زا مواجه میشیم، چه کنیم؟
مثل وقتی بچه من کلا مشقاش رو نمینویسه ومیگه نوشتم یا نمیگه من امتحان دارم.
بهترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که به صورت غیر مستقیم بعد از اینکه دروغش رو گفت بگیم:
“عه ! ولی من فکر میکردم که …( راستش رو بگیم)” یا
بگیم: “اما من اینجوری شنیدم که …(راست قضیه رو)” و مستقیم به روش نیاریم.
اگر مستقیما دروغگویی کودکان رو به روشون بیاریم، یه دروغگوی شرمنده رو تبدیل به یه دروغگوی وقیح تبدیل می کنیم.
به روزی فکر کنیم که همسر یا فرزند ما بگه: “اصلا خوب کردم گفتم از بس اخلاق نداری،اگر میخواستم بگم شروع میکردی به شلوغ کاری و…”
پس این به ضرر خود ماست چون نهایتا متهم میشیم و نتیجه ای هم نمی گیریم.
یادتون باشه تا جایی که میشه سعی کنید تو چشمای طرف نگاه نکنید.
اجازه ندید فرد روش تو روی شما باز بشه.
و اما میدونستید که کسایی که هوش بالایی دارن کمتر دروغ میگن؟
چون میدونن اگر همون اول سرزنش بشنون خیلی بهتره تا هی دروغ پشت دروغ بگن.
هی خودشون رو بیشتر اذیت کنن.
میدونن که بالاخره روزی ماجرا فاش میشه و دردِ سرزنش یا تنبیه رو باید بکشن.
بنابراین اگر شما فرد باهوشی هستین ضمن اینکه دروغ کمتری میگین برخوردتون هم باید در مقابل دروغ ها متعادل تر باشه .
در نهایت…
هر چقدر خردمندانه تر دروغ های بی ضرر رو از دورغ های آسیب زا تشخیص بدید و سعی بکنید محیط ترسناک یا ترد کننده و تهدید کننده یا برای بچه ها ایجاد نکنید و احساس گناه برای بچه ها ایجاد نکنید و خودتون الگوی درستی باشید این ویژگی بسیار کمرنگ تر میشه ولی از بین نمی ره
مرجان حسینی زاده
روانشناس کودک، نوجوان و خانواده